سری بالای نیزه شد چراغِ راهِ ما آقا
چه کشتی نجاتی ساخته خونِ خدا آقا
جهان بی انتظارت پوچ و بیهوده ست و تکراری
قسم بر خونِ ثار الله این جمعه بیا آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
سری بالای نیزه شد چراغِ راهِ ما آقا
چه کشتی نجاتی ساخته خونِ خدا آقا
جهان بی انتظارت پوچ و بیهوده ست و تکراری
قسم بر خونِ ثار الله این جمعه بیا آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
با ناله صدا کرد که خواهر...برگرد
در قتلگه آمده است مادر...برگرد
تو شاهدِ هر ساله عاشورایی ...
ای منتقمِ تشنه ی بی سر...برگرد
اللهم عجل لولیک الفرج
ما را به محرمش صدا کرده حسین
دل را حرمِ کرب و بلا کرده حسین
آن روز به زیرِ دست و پا وقتِ غروب
حتما فرجِ تو را دعا کرده حسین
اللهم عجل لولیک الفرج
به هرجان کندنی تا به محرم آمدم آقا
قبولم کن اگر چه خوب میدانم بدم آقا
الهی که بیایی این محرم من ببینم که
میانِ روضه ها پیشِ تو سینه میزنم آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
پیکری بی سر و عریان بینِ صحرا مانده
داغِ او بر جگرِ زینبِ کبری مانده
العجل منتقمِ خونِ شَهِ کرب و بلا
از همان لحظه گودال به لب ها مانده ...
اللهم عجل لولیک الفرج