دلنوشته های مهدوی

یابن صراط المستقیم،بیراهه ها دور ُ بر ما پُر

در سر هوای دیدنت اما، فکر گناهان در سر ما پُر

اَینَ استقرت ای بنفسی انت،هل مِن معین از داغ هجرانت؟

این چوب خط ِ عمر ِ ما بی تو،ترسم شود ای دلبر ِ ما،پُر

اللهم عجل لولیک الفرج

عمری ست دم از عشق ِ تو آقا زده ایم

گفتیم که با تو دل به دریا زده ایم

در حرف زدن تمام ِ ما استادیم

تا پای عمل شد،همگی جا زده ایم

اللهم عجل لولیک الفرج

در توافق ژنو به ما بگو برد چه شد؟

پس آنهمه حق که دشمنت خورد چه شد؟

عمری ست امام ِ عصر میان ِ ما تحریم است

آن عشق به صاحب الزمان مُرد؟چه شد؟

اللهم عجل لولیک الفرج

دوباره حرف ِ دل ِ من شمایی ای آقا

غروب ِ جمعه رسیده کجایی ای آقا؟

نمانده راه ِ نجاتی در این همه فتنه

بگو برای نجاتم می آیی ای آقا

اللهم عجل لولیک الفرج

مرهم ِ دردِ این دلم،دیده تر میشود

زخم ِ غروب ِ جمعه ها خوب دگر نمیشود

دوباره فال ِ جمعه ام به مصرع تو میرسد:

"بی همگان به سر شود،بی تو به سر نمیشود"

اللهم عجل لولیک الفرج