دلنوشته های مهدوی

این سایه ای که هست،ز روی سرم نگیر

پستم ولی بیا تو مرا دست کم نگیر

آلوده ام درست،ولی جان ِ مادرت

نام مرا ز منتظرانت قلم نگیر

اللهم عجل لولیک الفرج

چشم ما روشن اگر از رخ دلبر باشد

حال و روز دل ما از همه بهتر باشد

به دلم حال و هوای تو عجب افتاده

به گمانم که همین جمعه ی آخر باشد...

اللهم عجل لولیک الفرج

دست ِ تو میان ِ هربلا یاورمان شد

لطفت همه جا سایه ی روی سرمان شد

از بس که غروب جمعه ها شعر نوشتیم

آقا بخدا ظهور تو باورمان شد

اللهم عجل لولیک الفرج

فروغ بخش شب ِ انتظار آمدنی ست

نگار ِ آمدنی،غمگسار آمدنی ست

به خاک کوچه ی دیدار،آب می پاشند

بخوان ترانه ی شادی،که یار آمدنی ست

اللهم عجل لولیک الفرج

هِی ندبه پشت ندبه و هِی آه پشت آه

هِی از تو عفو و از من ِ بی چشم و رو گناه

از دست نفس بی سروپا سخت خسته ام

آیا شود عوض کنی من را به یک نگاه؟

اللهم عجل لولیک الفرج