دلنوشته های مهدوی

تنم بیمار و دل بیمار و درمانی ندارم
تو درمانی که دورم از تو و جانی ندارم
تو در یادِ منی و من به یادت جمعه ها شاید
زبانی شاید اما من به تو در باطن ایمانی ندارم

اللهم عجل لولیک الفرج

دیدنِ روی شما در خواب آقا آرزوست
دیده ای با یادِ تو پر آب آقا آرزوست
مردِ میدانِ ظهورِ تو نبودم در عمل 
جمعه ها یک سینه بی تاب آقا آرزوست

اللهم عجل لولیک الفرج 

صد بغض به دل مانده و یک شانه نداریم
ما محرمِ اسرار در این خانه نداریم
شرمنده کسی منتظرت نیست حقیقی
در پای ظهور همتِ مردانه نداریم...

اللهم عجل لولیک الفرج

خوش کرده دل به صحن و سرایی که نیست حیف
یا مجتبی به صحنِ رضایی که نیست حیف
بعد از دوماه حالِ دلم رو به راه نیست
چشمم به راهِ صاحب عزایی که نیست حیف...

اللهم عجل لولیک الفرج

شستشو داد مرا گرد و غبارِ حرمش
اربعین خواند مرا از سرِ لطف و کرمش
اینهمه لشکر میلیونی آماده پیاده هر سال
منتظر تا که بیفتند به زیرِ قدمش...

اللهم عجل لولیک الفرج