عصرِ دم کرده ی تابستان هم با غمِ دوریِ تو سرد شده است
باز هم یادِ تو هنگامِ غروب ، باز هم سینه پر از درد شده است
نشده یارِ تو انگار هنوز سیصد و سیزده آزاده ی مرد
برسد کاش بگویی هر کس منتظر بوده دگر مرد شده است
اللهم عجل لولیک الفرج
عصرِ دم کرده ی تابستان هم با غمِ دوریِ تو سرد شده است
باز هم یادِ تو هنگامِ غروب ، باز هم سینه پر از درد شده است
نشده یارِ تو انگار هنوز سیصد و سیزده آزاده ی مرد
برسد کاش بگویی هر کس منتظر بوده دگر مرد شده است
اللهم عجل لولیک الفرج
دلشوره های جمعه که تکرار میشود
در سر دوباره یادِ تو بیدار میشود
دستم تهی است یوسفِ زهرا هزار حیف
دل،جمعه ها که راهی بازار میشود
اللهم عجل لولیک الفرج
این خبر را بنویسید که غم ها باقیست
رفت امروز ولی فرصتِ فردا باقیست
مژده ای منتظران گرچه جهان تاریک است
یک نفر بهرِ نجاتِ همه دنیا باقیست
اللهم عجل لولیک الفرج
دردی ست به جانِ ما که درمان شدنی نیست
بغضی است غروبِ جمعه کتمان شدنی نیست
تا جلوه کند نبودِ حُسنٙت به جهان
در دل به جز اندوهِ تو مهمان شدنی نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
ماییم و دلی که روسیاه است هنوز
ماییم و لبی که غرقِ آه است هنوز
ماهِ رمضان دیگری هم که گذشت
پرونده ی ما پر از گناه است هنوز
اللهم عجل لولیک الفرج