دلنوشته های مهدوی

زلزله پیش از آنیکه به جانی بخورد

کاشکی این دلِ ما نیز تکانی بخورد

عمرِ ما نیست به اندازه ی یلدا ای کاش

که به دردت دلِ آشفته زمانی بخورد

اللهم عجل لولیک الفرج

ما به دنیای بدونِ تو همه سرگرمیم

انتظارِ تو و جمعه شده حذف از تقویم

مرد آن است که در یاریِ تو مثلِ حسین

جانِ ناقابل خود را بنماید تقدیم

اللهم عجل لولیک الفرج

دیدارِ تو با چشمِ گنهکار محال است

یاریِ تو با این دلِ بیمار محال است

هر جمعه به خود گفتم اگر یار ...ولی حیف

وصلِ منِ عصیان زده با یار محال است

اللهم عجل لولیک الفرج

ای جمعه دوباره شعله ور آمده ای

مانند همیشه در به در آمده ای

این هفته هم آمده غروب ، ای جمعه

از صاحبِ خویش بی خبر آمده ای

اللهم عجل لولیک الفرج

ای آشنا،غریبی ات مرا رها نمیکند

کسی به جز تو جمعه ها به ما دعا نمیکند

در انتظارِ بانگِ تو کنارِ خانه ی خدا

نشسته ایم جمعه و کسی صدا نمیکند

اللهم عجل لولیک الفرج